چهار و سال و یک ماهگی دردونه ام
خی لی وقتهه اینجا نیمدم. به جور :بی معرفتی ولی خب در واقع وقتم نمیکردم. و تنبلی هم بود😉
پویان دردونه اوان4سال و1 ماهشه.
بسیارشیرین زبون شده. امکان نداره جای بره وهمه عاشقش نشن.
الآن تقریبا یک ساله که مهدکودکمیره.هم من هم خودش خیلی راضی هستیم
تقریباً 9ماهه که یکم اخلاق های بد توش پیدا شده. مثل عدم حرف شنوی و تکرار طوطی وار کلمات نامناسب😕
فعلا مشاورش گفته باید مدارا کنیم. ماهم ناچارا انجام میدیم.
بعضی روزه افرشتههه بعضی روزها دیوووو😁😁😁
قربونش برم من خیلی شیرین زبونه. تومهد با وجود شیطنت هاش همه عاشقشن.
غذاخوردنش جدیدا خودش یاد گرفته و دوست داره خودش بخوره و خیلی دوست نداره من بهش غذا بدم 😍😍
صبح همچنان عادت قدیم بسیار سحر خیزه و من مشکلی با بیدار شدنش ندارم و اکثرا صبحها که میخواهد بره مهد پایانی من رو صدا میکنه.
دستشویی رفتن و بیرون اومدنش کاملا مستقل عمل میکنه تو کل مراحل و با من کاری نداره.
شبها گاهی تواتاق خودش میخوابه گاهی پیش ما😊 تو اين مورد زیاد سخت نگرفتم چون میگم به زور عادتش ندم کم کم خودش درست میشه💙
شیطنت تواین سنش بسیار بسیار زیاده و ماشاالله پر انرژی. خدا حفظش کنه برامون با تمام پر انرژیگیش😊❤❤
اینبود یه شرح حال کوچک از این سن دردنه جانمان.
یه خاطره داغ از امشب: داشتیم سریال یوسف پیامبر رونگاه میکردیم اون قسمتی که زليخا به اذن خدا جوون و بینا شد.
پویانی:مامان چ جوری خانمه جوون شد؟؟
من: پسرم حتما کار خوبی کرده وخدا کمکش کرده و جوون شده
خواستم یه چیزی بگم که متوجه بشه
یهو دیدم پاشده ازرو مبل هی میپره پایین و میگه خدا کمکم کن.:
من: چی کار میکنی عزیزم
پویانی: دارم منم از خدا کمک میگیرم تا بتونم پرواز کنم و بال در بيارم😂😂😂
امیدوارم بتونم به زودي باز بیام واپ کنم
ادرس پیج اینستگرام پویانی اگر بیشتر خواستین باهم باشیم.
Pouyan. Dordoone