الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی
خدا جون کی پسرکم انقدر بزرگ و فهمیده و عاقل شد.؟؟؟ مامانی یه کم حال ندارم دیشب گل پسرم موقع خواب پتو میکشد روم و میگه عزیزمم پتو بکش روت که سردت نشه و به باباش مگه برو شربت توت فرنگی رو بیار تا مامان بخوره و زود خوب بشه. بعد دوباره میادو دستامو ماساژ میده و میگه عزیزممم بخواب تا زود خوب باشی. و من احساس میکنم که بدون دارو و فقط با همین کلمات جادویی خوب خوب شدم. خدایا شکرت به خاطر همچین پسر عاقل و مهربانی.
نویسنده :
مینا
9:09
بازم عکس...32 ماهگی
یه روز خوب با دوستان خوب دیگه
ارایشگاه جیگر طلا
یه روز خوب با دوستان خوب
اتفاقات نه چندان خوش ولی ختم به خیر این روزها
رمز دار شدن
سلام. این روزها خوب نیستم خبرهام خوب نیست . مخالف میل باطنی ام بنا بر دلایلی وبلاگ رو رمز دار کردم . دوستانیم که رمز ندارن پیغام بدن رمز بفرستم براشون دعا کنید که سخت محتاج دعامم. خدا جون میدونم که مثل همیشه دستم رو میگیری و تنهام نمیزاری.
نویسنده :
مینا
0:39